خانم وآقا

ارسال شده توسط زهرا در 88/5/18:: 11:15 عصر

بعضی از تفاوتهای جالبی که بین خانمها و آقایان وجود داره :


آینده:
یـک زن تــا زمانیکه ازدواج نکرده نگران آینده است. یک مرد تا زمانیـکـه ازدواج نـــکرده هــــرگز نگران آینده نخواهد بود.

موفقیت:
یــک مرد موفق کسی است که بیشتر از آنچه هـمــسرش خرج میکند درآمد داشته باشد. یک زن موفق کسی است که بتواند چنین مردی را پیدا کند.

ازدواج:
یک زن به امید اینکه شوهرش تغییر کند با او ازدواج میکند،ولی تغییر نمیکند. یک مــرد به این امید با همسرش ازدواجمیکند که تغییر نکند، ولی تغییر میکند.

روابط:
اول از همه، یک مرد یک رابطه را یک رابطه بحساب نمی آورد. وقتی رابطه ای تمام میشود، زن شروع به گریه نموده و سفره دلش را برای دوستان دخترش میگشاید و نیز شعری با عنوان ""همه مردها نادانند"" می سراید. سپس به ادامه زندگیش میپردازد. مرد هنگام جدایی اندکی مشکلاتش بیشتر است. 6 ماه پس از جدایی ساعت 3 نیمه شب یک پنجشنبه، تلفن میزند و میگوید: ""فقط میخواستم بدونی که زندگیمو از بین بردی، هیچوت نمی بخشمت، ازت متنفرم، تو یه دیوانه ای، ولی میخوام بدونی باز هم یه فرصتی برامون باقی مونده."" نام این کار تماس تلفنی ""ازت متنفرم/عاشقتم"" است که 99 درصد مردان حداقل یک بار آنرا انجام میدهند. برخی کلاسهای مشاوره ای مخصوص مردان برای رها شدن از این نیاز تشکیل میشود که معمولا تاثیری در بر ندارند.

بلوغ:
زنان بسیار سریعتر از مردان بالغ میشوند. اغلب دختران 17 ساله میتوانند مانند یک انسان بالغ رفتار کنند. اغلب پسران 17 ساله هنوز در عالم کودکانه بسر برده و رفتارهای ناپخته دارند. به همین دلیل است که اکثر دوستی های دوران دبیرستان به ندرت سرانجام پیدا میکنند.

فیلم کمدی:
فرض کنید چند زن و مرد در اتاقی نشته اند و ناگهان سریال نقطه چین شروع می شود. مردها فورا هیجان زده شده و شروع به خنده و همهمه میکنند، و حتی ممکن است ادای بامشاد را نیز درآورند. زنان چشمانشان را برگردانده و با گله و شکایت منتظر تمام شدنش میشوند.

دست خط:
مردها زیاد به دکوراسیون دست خطشان اهمیت نمیدهند. آنها از روش ""خرچنگ غورباقه"" استفاده میکنند. زنان از قلم های خوشبو و رنگارنگ استفاده کرده و به ""ی"" ها و ""ن"" ها قوس زیبایی میدهند. خواندن متنی که توسط یک زن نوشته شده، رنجی شاهانه است. حتی وقتی می خواهد ترکتان کند، در انتهای یادداشت یک شکلک در انتها آن میکشد.

حمام:
یک مرد حداکثر 6 قلم جنس در حمام خود داد - مسواک، خمیر دندان، خمیر اصلاح، خود تراش، یک قالب صابون و یک حوله. در حمام متعلق به یک زن معمولی بطور متوسط 437 قلم جنس وجود دارد. یک مرد قادر نخواهد بود اغلب این اقلام را شناسایی کند.

خواروبار:
یک زن لیستی از جنسهای مورد نیازش را تهیه نموده و برای خریدن آنها به فروشگاه میرود. یک مرد آنقدر صبر میکند تا محتویات یخچال ته بکشد و سیب زمینی ها جوانه بزنند. آنگاه بسراغ خرید میرود. او هر چیزی را که خوب بنظر برسر می خرد.


یه حقیقت

ارسال شده توسط زهرا در 88/5/18:: 8:49 عصر

ما آدما همیشه صدای بلند می شنویم ،پررنگ ها رو می بینیم و کارهای سخت رو دوست داریم!غافل از این که خوب ها آسون میان، بی رنگ می مونن و بی صدا میرن....

اینم یه جمله ی قشنگ که خیلی جای تامل داره...

دیگه خیلی شرمنده ات نمی کنم ای صاحب اصلی وبلاگ!!!!!(مزاح کردم..می دونی که..؟!)


توخواستی...منم اومدم

ارسال شده توسط زهرا در 88/5/18:: 8:48 عصر

سلام دوستان خوبم

امروز بنا به در خواستهای مکرر و مداوم صاحب اصلی این وبلاگ در خدمتتون هستم.در واقع صاحب وبلاگ از من خواست تا افتخار بدهم و در وبلاگشون چیزی بنویسم.من هم بهشون احترام گذاشتم و الان در خدمتتون هستم.البته شاید گاهی اوقات بیام وصد البته شما میتونین تشخیص بدین که کدوم مطلب رو من نوشتم و کدوم رو صاحب وبلاگ!چون بین نوشته های من و ایشون هزاران هزار تفاوت وجود داره.ایشالله در آینده با تفاوت های ما بیشتر آشنا میشین...

(در این نوشته فقط میخواستم اطلاع بدم که من اومدم..هر چند مهم یاغیر مهم...)

در ضمن ثواب کردم !! آخه خیلی وقت بود آپ دیت نشده بود این وبلاگ بیچاره..وهمچنین یه خرده این وبلاگ از این حال و هوای شعر و شاعری که بدجوری همه جای این وبلاگ احساس میشه خارج میشه.میدونین به نظر من شعر چیز مزخرفیه..خیلی.نه همشونا.من شعرای سعدی و پروین اعتصامی رو دوست دارم و ازشعر نو،سهراب و فروغ رو.البته بازم بستگی به مفهوم شعر داره.شعرای سعدی پر از نکته اس و ارزش وقت گذاشتن براش رو داره و...


روز من

ارسال شده توسط زهرا در 88/5/14:: 8:58 عصر

بعضی وقتا توی زندگی آدما شرایطی پیش میاد که دلشون می خواد کلی حرف بزنند اما وقتی موقع اش میرسه انگار همه ی حرف ها توی دهنشون خشک میشن واز بین میرن و میمیرن شرایطی به وجود میاد که انگار دیگه حرف زدن درباره ی اون چیزی که کلی ذهنشون رو مشغول کرده بود دیگه مهم نیست مهم اینکه اون لحظه ای که با هم هستند خوش باشند حتی شده با چهره هاشون نشون بدند. لازم نیست این دفعه حرف دلشون رو بزنند فقط اینکه کاری کنند برای یه دل دیگه. می خوان کاری کنند که لبخند بشینه روی چهره اش حتی اگه بزور این کارو بکنه .اینجا ست که لحظه های قشنگ به وجود میاد لحظه هایی که هرکدوم به خیا ل اینکه اون یکی نمیفهمه توی دلش چی میگذره  سعی میکنند برای همدیگه بشن چتر اون وقت هر کدوم یه چتر میگیرند بالای سر همدیگه یکی بزرگ یکی کوچیک یکی آبی یکی سبز یکی مشکی ویکی دیگه هم سفید .ای کاش میشد همیشه چترا بازباشه وقتی حرف از دلا بود. امروز روز قشنگی بود خیلی قشنگ چون خورشید بود  مهم نبود چه جوری مهم این بود که آسمونو روشن کرده بود با هر نوری که میخواست.


فقط برای تو

ارسال شده توسط زهرا در 88/5/11:: 11:47 عصر
برای تو می نویسم که بودنت بهار و نبودنت خزانی سرد است

تویی که تصور حضورت سینه بی رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق می زند

در کویر قلبم از تو برای تو می نویسم

ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی می کرد

م تا مثل باران هر صبح برایت شعری می سرودم
آن گاه زمان را در گوشه ای جا می گذاشتم و به شوق تو اشک می شدم

و بر صورت مه آلودت می لغزیدم
ای کاش باد بودم و همه عصر را در عبور می گذراندم

تا شاید جاده ای دور هنوز بوی خوب پیراهنت

را وقتی از آن می گذشتی در خود داشته باش

که مرهمی شود برای دلتنگی هایم .



روزتو

ارسال شده توسط زهرا در 88/5/11:: 11:43 عصر

روز جوان روبه همتون تبریک میگم و از خدای بزرگ که میدونم خیلی ما رو دوست داره می خوام که هیچ وقت دچار زمستونمون نکنه اگه پای پاییز رفتیم باکمک خودش یه سره بریم سراغ بهار وزمستونو بزاریم برای اونایی که دلشونو از همه چیز جدا کردن
حتی ازسبزی درختا وآبی آسمون


متن دل

ارسال شده توسط زهرا در 88/5/11:: 11:39 عصر

حالم بد نیست غم کم می خوریم کم که نه! کم کم می خوریم ! آب می خواهم سرابم می دهند عشق می ورزم عذابم می دهند خود نمی دانم کجا رفتم به خواب از چه بیدارم نکردی ؟ آفتاب ؟ خنجری بر قلب بیمارم زدند بی گناهی بودم و دارم می زند . دشنه ای نامرد بر پشتم نشست از غم نامردمی پشتم شکست سنگ را بستند وسگ آزاد شد یک شب بیداد آمد و داد شد . عشق اگر این است مرتد می شوم خوب اگر این است من بد می شوم بس کن ای دل نابه سامانی بس است کافرم دیگر مسلمانی بس است در میان خلق سردر گم شدم عاقبت آ لوده ی مردم شدم .بعد از این با بی کسی خو می کنم هر چه در دل داشتم رو می کنم .نیستم از مردم خنجر به دست بت پرستم بت پرستم بت پرست. بت پرست بت پرستی کار ماست چشم مستی تحفه ی بازار ماست درد می بار چو لب تر می کنم طالعم شوم است باور می کنم .من که با دریا تلاطم کرده ام راه دریا را چرا گم کرده ام ؟ قتل غم بر درب سلولم مزن ! من خودم خوشباورم گولم مزن . من نمی گویم که خاموشم مکن من نمی گویم فراموشم مکن .من نمی گویم که با من یار باش . من نمی گویم که مرا غم خوار باش .من نمی گویم دگر گفتن بس است گفتن اما هیچ نشنفتن بس است روزگارت باد شیرین ! شاد باش دست کم یک شب توهم فرهاد باش آه !در شهر شما یاری نبود قصه هایم را خریداری نبود . وای ! رسم شهرتان بیداد بود شهرتان از خون آباد بود . از درو دیوارتان خون می چکد خون من فرهاد مجنون می چکد . خسته ام از قصه های شومتان خسته از همدردی مسموم تان . این همه خنجر دل کس خون نشد این همه لیلی کسی مجنون نشد آسمان خالی شد از فریا دتان بیستون در حسرت فرهادتان کوه کندن گر نباشد پیشه ام بویی از فرهاد دارد تیشه ام  عشق از من دورو پایم لنگ بود قیمتش بسیارو دستم تنگ بود . گر نرفتم هر دوپایم خسته بود تیشه ام گر افتاد دستم بسته بود .هیچ کس دست مرا وا کرد ؟ نه ! هیچ کس اندوه ما را دید؟ نه !هیچ کس اشکی برای ما ریخت ؟ هر که با ما بود از ما می گریخت ! هیچ کس از حال ما پرسید ؟ نه! هیچ کس اندوه ما رو دید ؟ نه ! چن روزی است که حال ما دیدنیست حال من از این و آن پرسیدنیست .گاه بر روی زمین زل می زنم گاه بر حافظ تفعل می زنم . حافظه دیوانه حالم را گرفت یک غزل آمد حالم را گرفت :
ما زیاران چشم یاری داشتیم                    خود غلط بود آن چه می پنداشتیم


زمزمه ی دل

ارسال شده توسط زهرا در 88/5/10:: 5:22 عصر
امروز دلم می خواد براتون از چیز ی بگم که شاید هیچ وقت خودم نفهمم که چرا؟ میدونین از وازه ی چرا بدم می یاد کل ذهنم همین وازه به خودش اختصاص داده( چرا من) این وازه ای است که هر کدوممون وقتی دچار یه مشکل میشیم  ونمی تونیم حلش کنیم با شکایت می گیم چرا من .آره من گفتم به خودم که چرا من میدونین اگه یه کم فکر کنید می بینید که همه چیز انعکاسی از کارای خودمون بیاین به خودمون فکر کنیم که چی میشه به این روز دچار میشیم چرا ؟ میبینید باز وازه چرا وازه ای شاید توی خوابم آدمو ول نکنه ما خودمونو بهتر از هر کس می شناسیم پس بهتر یه کاری نکنیم که به چرا بیافتیم .می خوام یه واقعیتی رو بگم یه وقتی یه جایی فکر می کنید این نه نه مثل اینکه این واقعا نه می خوام بگم نه عزیزم آدما مثل هم اند تو مثل اونی فقط با این نه این مثل بقیه نیست شروع نکن بگو اینم مثل بقیه است مثل منه تا بتونین دیگه چرایی توی کار نباشه یه حرف از من بشنو دلتو سخت گره نزن مخصوصا گره کور باشه چون باز نمیشه نگهت هم نمیداره فقط تورو از بین میبره زیبایی لحظه ی دیدارو ازت میگره پس نکن دوست داری گره بزنی اگه مردشی اگه راست میگی اگه میتونی اگه تواناییشو داری با نام او آره با نام او گره بزن .

واقعیت محض

ارسال شده توسط زهرا در 88/5/10:: 5:19 عصر
می خواهم بگویم :خواهر! برادر! قضا وقدر آنچنانکه پدر ومادر تو و قیافه های حرفه ای مذهبی در محیط تو می فهمند و آنچنانکه تو از آنها فهمیده ای نه تنها قضا وقدر اسلامی نیست که اساسا ضد اسلامی است ونه تنها ضد قضا وقدر اسلامی بلکه ضد همه ی احکام وقرآن و مسئولیتهاو وظایف ونفی کننده ی اصل نبوت و وحی ودعوت دین است .اگر آنچنان است که هر چه پیش می آید وهر کس هر چه می کند وهر جور هست از پیش معین است وبر او تحمیل و اراده ی هیچکس در سرنوشتش دخیل نیست پس پیامبران برای چه آمده اند وهدایت خلق چه معنی دارد وبایستن ونبایستن یعنی چه ؟این جبر الهی بر خلاف صفت الهی اش سوقات زرتشتیهاست واین است که پیغمبر اسلام می گوید :القدریه مجوس هذه الامه ! بعدها که صوفی گری هندی از شرق وفلسفه بافی یونانی از غرب به کمک خلافت رواج یافت این فکر ضد اسلامی طرح شده لااقل به عنوان سند قرآن باید ملاک تحقیق تو باشد . کل نفس بما کسبت رهینه (هر فردی در گرو دستاورد خویش است)
نوشته ی : دکتر علی شریعتی
 

خدا حافظ

ارسال شده توسط زهرا در 88/5/10:: 5:16 عصر

به خدا حافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی ودلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد

با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر
هیچ کس هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند:نشد!

آقای فاضل نظری

 


<      1   2   3   4   5      >



بازدید امروز: 9 ، بازدید دیروز: 0 ، کل بازدیدها: 30948
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ
انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس