شانس و فرصت

ارسال شده توسط زهرا در 88/5/25:: 1:26 عصر

برای شانس و فرصت محدودیتی نیست.

فرصت ها همیشه موجودند،این ما هستیم که بایستی آنها را ببینیم و از آنها استفاده کنیم.

مشکلات و مسائل در واقع شانس ها و فرصت هایی هستند در لباس کار.          هنری ج.کایزر

ما نه قدرت بیشتر می خواهیم ،نه توانایی افزون تر و نه فرصت ها ی طلایی تر...آنچه ما به آن نیاز داریم بهره برداری کافیست از آنچه که داریم...                  باسیل اس.والش

یک انسان خردمند فرصت ها و شانس ها را می سازد نه اینکه در انتظار آنها بنشیند.               فرانسیس بیکن

(این نوشته های خوشگل هم فقط به خاطر تو صاحب وبلاگ...تقدیم به روی ماهت)


زیارت قبول

ارسال شده توسط زهرا در 88/5/25:: 1:25 عصر

سلام. امروز با خبر شدم که دوست خوبم زهراجان که افتخارمدیریت این وبلاگ زیبا و قابل تحسین و پر محتوا!! (هندوونه ها رو تحویل بگیرین لطفا زهرا خانم) را دارد، تا ساعاتی دیگر به تهران باز خواهند گشت ومن با خودم گفتم که حیف  دیگه فرصت ویرانی ندارم...

زیارتت قبول ...ایشاالله همیشه سفرهای زیارتی بری..مکه،مدینه، کربلا،...

                                                                                                                                           


استاد تفسیر ما..

ارسال شده توسط زهرا در 88/5/22:: 9:58 عصر

سلام دوستان.

همونطوری که صاحب محترم وبلاگ فرمودند چند روزی تشریف ندارند و رفتن سفر اونم مشهد که هم آب و هوایی عوض بکنن و یه تجدید قوایی بکنن و هم برن و ایشالله حاجت روا بشن و با سوغاتی برگردن و ..و از همه مهم تر این که یه فرصتی برای من پیش بیاد که حسابی وبلاگشونو از این رو به اون رو کنم که وقتی برگشتن حسابی سورپرایز بشوند..بله..

میدونین  من و ایشون هردو تامون معلم هستیم و امسال اولین سال کارمونه. من دارم فکر میکنم که کلاس من و این دوست خوبم جچه تفاوتهایی میتونن با هم داشته باشن. خیلی خنده داره..حتی فکر کردن بهش...

آخه شما که نمی دونین..ایشون معروف هستن به (شعر تفسیر کن ) جاتون خالی توی کلاسای ادبیات ایشون بیشتر از استاد حرف میزدن و البته حرفاشون پربار بودا...بله شعرای جناب سعدی و حافظ و اخوان و ...همه وهمه توسط شخص شخیص صاحب وبلاگ تفسیر میشدند و البته این گوشهای بیچاره ی اهالی کلاس بود که بعد از خروج از کلاس به صورت خودکار بر روی دور کند صدای دلنواز ایشون رو ریپیت میکردند.(البته من در کلاسای ادبیات حضور نداشتم و اینو از بچه ها میشنیدم.(خدارو شکر نبودم.))

میدونین چیه اصلا اگه جناب شعرا میدونستن شعراشون قراره در آینده توسط شخصیت والایی چون زهرا جان تفسیر گردد ترجیح می دادند که اصلا شعری نسرایند و اینگونه گوش یک ملت را از خطر..... نجات می دادند.

البته منکر این نمیشم که ایشون بسیار آدم ادبیاتی هستن . خیلی.. وبسیار علاقمند به شعر که نحوه ی شعر خوانی ایشون در دانشگاه ما بسیار طرفدار داشت و هر کس میخواست شعری را به روشی رومانتیک بخواند کل دانشگاه را با تمام وجود پشت سر میگذاشت تا اینکه زهرا خانم را پیدا کرده و برایش شعر بخواند.(زهرا جون فهیمه رو که یادته با شعر فروغ. تو هم خیلی سرکارش میذاشتی و...)

من نمیدونم یکی نبود به این بعضیا بگه آخه ایجاد فضای رومانتیک که کاری نداره خودتون کمی سعی کنین میتونین و البته پشتکار...

به خاطر همین چیزا هم فکر میکنم کلاس درسشون تبدیل بشه به کلاس شعر. البته اگه رو ی خودشون کار کنن درست میشه همه چیز چون جای امید باقیست... 


سفر

ارسال شده توسط زهرا در 88/5/21:: 6:20 عصر
سلام دوستان عزیز من چند وقتی نیستم چون دارم میرم مشهد میدونین این دفعه با دفعه های دیگه فرق میکنه
بهترین هارو براتون آرزودارم


راه خدا در دل است ویک قدم است

ارسال شده توسط زهرا در 88/5/19:: 8:43 عصر

ای عزیز بدان که راه خدانه از جهت راست است ونه از جهت چپ ونه بالا ونه زیر ونه دورونه نزدیک راه خدا ر دل است ویک قدم است .مگر از مصطفی (ص)نشنیده ای که او را پرسیدند((خدا کجاست؟))گفت:در دل بندگان خود. دل طلب کن که حج حج دل است.
ای عزیز حج صورت کار همه کس باد اما حجحقیقت نه کا هر کس باشد در راه حجزروسیم باید فشاندن در راه حق جان ودل باید فشاندن .این که را مسلم باشد؟ آن راکه از بند جان برخیزد .جمال کعبه نه دیوارها وسنگ هاست که حاجیان بینند جمال کعبه آن نور است که به صورت زیبا در قیامت آید و شفاعت کند از بهر زایران خود.


روشن دل

ارسال شده توسط زهرا در 88/5/19:: 8:41 عصر

نابینایی در شب تاریک چراغی در دست وسبویی بر دوش در راهی می رفت . فضولی به وی رسید وگفت :ای نادان روز وشب پیش تو یکسان است وروشنی وتاریکی در چشم تو برابر این چراغ را قاعده چیست؟ نابینا بخندیدوگفت که :این چراغ نه از بهر خود است از برای چون تو کور دلان بی خرد تا با من پهلو نزنند وسبوی مرا نشکنند

دوره ی جدید

ارسال شده توسط زهرا در 88/5/19:: 8:40 عصر
امروز تصمیم گرفتم که حرفامو جور دیگه ای بیان کنم مثل اینکه این طوری نوشتن باعث ایجاد سوء تفاهم میشه

راستشو بخواین یکی از دوستام امروز چیزی درباره یوبلاگم گفت که برق سه فاز از کله ام پرید .برای همین

تصمیم گرفتم تا بقیه هم دچار سوءتفاهم نشند مدل حرف زدنمو عوض کنم واز یه جنبه ی دیگه حرفامو بزنم

(حرف دل)راستی راجب اون مهمونی که قرار هر چند وقت یه بار ارایه ی فضل کنه بگم که قراره یه اسم برای

خودش انتخاب کنه منم مثل شما منتظرم ببینم چه گلی به سر ما میزنه .اینو همکاری در نوع خودش بی نظیره

نه !!!

تذکر

ارسال شده توسط زهرا در 88/5/18:: 11:47 عصر

سلام راستش رو بخواید فکر کردم توی این شرایطی که دنیامونو تضادها پرکردن بد نیست یه جوری ازاین تضاد هارو ببینین برای همین بود که
از دوستم خواهش کردم که بامن  به  دنیای واقعیت وخیال بیاد تا جلوه ی بیشتری از این دومقوله رو نشون بدیم فکر کنم موفق بشیم این که قبلا خبرتون نکردن برای این بود که خودم هم غافل گیر شدم بد جور در ضم کسی که نتونه معنا بعضی چیزای رو از شعر معاصر بگیره مطمئنا ازسعدی نمیتونه بگیره چون شعر اون تنها شعر نیست بلکه احساس خالص.اما یه نکته زیادم اصرار نکردم ها(خصوصی نه عام)


کدام قلب؟

ارسال شده توسط زهرا در 88/5/18:: 11:24 عصر

آدمی دو قلب دارد !

قلبی که از بودن آن با خبر است و قلبی که از حظورش بی خبر.
قلبی که از آن با خبر است همان قلبی ست که در سینه می تپد
همان که گاهی می شکند
گاهی می گیرد و گاهی می سوزد
گاهی سنگ می شود و سخت و سیاه
و گاهی هم از دست می رود...

با این دل است که عاشق می شویم
با این دل است که دعا می کنیم
با همین دل است که نفرین می کنیم
و گاهی وقت ها هم کینه می ورزیم...


اما قلب دیگری هم هست.قلبی که از بودنش بی خبریم.
این قلب اما در سینه جا نمی شود
و به جای اینکه بتپد.....می وزد و می بارد و می گردد و می تابد
این قلب نه می شکند نه میسوزد و نه می گیرد
سیاه و سنگ هم نمی شود
از دست هم نمی رود


زلال است و جاری
مثل رود و نسیم
و آنقدر سبک است که هیچ وقت هیچ جا نمی ماند
بالا می رود و بالا می رود و بین زمین و ملکوت می رقصد

این همان قلب است که وقتی تو نفرین می کنی او دعا می کند
وقتی تو بد می گویی و بیزاری او عشق می ورزد
وقتی تو می رنجی او می بخشد...

این قلب کار خودش را می کند
نه به احساست کاری دارد نه به تعلقت
نه به آنچه می گویی نه به آنچه می خواهی


و آدمها به خاطر همین دوست داشتنی اند
به خاطر قلب دیگرشان
به خاطر قلبی که از بودنش بی خبرند .


خانوم وآقا

ارسال شده توسط زهرا در 88/5/18:: 11:19 عصر
<      1   2   3   4   5      >



بازدید امروز: 5 ، بازدید دیروز: 0 ، کل بازدیدها: 30944
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ
انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس