حکایت زن

ارسال شده توسط زهرا در 88/6/10:: 2:25 عصر
زن نگاهش را به سوی ستارگان نودمیده برگرداندوگفت :همه ی نامهایشان را می دانم هر یک چندین نام دارد خواصی گوناگون .گردش آنها که به نظرآرام می نماید سریع است وسبب سوزندگی شان می شود .شوروحرارت نا آرامشان علت شدت سیر آنهاست ودرخشش وشکوهشان معلول آن . اراده ای باطنی آنها رابه پیش می راند وهدایت می کند شوروشوقی دلپذیر آنها را می سوزاند وتحلیل می برد از این روست که زیبا ودرخشانند .هر یک از این ستارگان با رشته هایی که همان نیرووتاثیر آنهاست با دیگری پیوند یافته چنان که یکی به دیگری وابسته است وآن دیگری به همه ی آنها .مسیر هر یک ترسیم شده است وهر یک راه خویش را می یابد ونمی تواند آن را تغییر دهد مگر آنکه دیگری ر از راه باز دارد چون هر ستاره ای با ستاره ی دیگر درارتباطی تنگاتنگ است.وهر یک مسیر خود را آنچه که می بایست بپیماید بر می گزیند وآنچه را ناگزیر بر عهده دارد باید بخواهد واین اه که به چشم ما مقدر می نماید راهی است که دلخواه هر ستاره ای بوده زیرا هر یک از اختیار کامل بر خوردار است .عشقی مجذوب راهنمای آنهاست انتخابشان واضع قاعده وقانون است وما بدان ها وابسته ایم ونمی توانیم خود را برهانیم . 
 




بازدید امروز: 10 ، بازدید دیروز: 0 ، کل بازدیدها: 30936
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ
انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس