روشن دل
ارسال شده توسط زهرا در 88/5/19:: 8:41 عصرنابینایی در شب تاریک چراغی در دست وسبویی بر دوش در راهی می رفت . فضولی به وی رسید وگفت :ای نادان روز وشب پیش تو یکسان است وروشنی وتاریکی در چشم تو برابر این چراغ را قاعده چیست؟ نابینا بخندیدوگفت که :این چراغ نه از بهر خود است از برای چون تو کور دلان بی خرد تا با من پهلو نزنند وسبوی مرا نشکنند
کلمات کلیدی :
نظر