سفارش تبلیغ
صبا ویژن

منتقل شد

ارسال شده توسط زهرا در 90/8/30:: 11:19 عصر

 این وبلاگ به ادرس زیر منتقل شد

http://mojekhiyal.blogfa.com


خدای من

ارسال شده توسط زهرا در 90/8/30:: 2:51 عصر

 

من دانم هر از گاهی دلتنگ می شود
همان دل بزرگی که جای من در آن است
آنقدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم !
دلتنگی هایت را ازخودت بپرس
و نگران هیچ چیز نباش !
هنوز من هستم. هنوز خدایت همان خداست! هنوز روحت از جنس من است !
اما من نمیخواهم تو همان باشی !
تو باید در هر زمان بهترین باشی .
نگران شکستن دلت نباش !
میدانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند. و جنسش عوض نمی شود…..و میدانی که من شکست ناپذیر هستم .
.
.
.
.
و تو مرا داری …
برای همیشه !
چون هر وقت گریه می کنی دستانم چشمان مهربانت را می نوازد .
چون هرگاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای .
چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزانت را بشنوم
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام .
درست است مرا فرموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبرده ام !
دلم نمی خواهد غمت را ببینم .
می خواهم شاد باشی
این را من می خواهم .
تو هم می توانی این را بخواهی… خشنودی مرا
من گفتم: وجعلنا نومکم سباتا” ( ما خواب را مایه آرامش شما قرار داده ایم .)
و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود .
نگران نباش! دستانم قلبت را می فشارد
شبها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی
اما نه ، من هم دل به دلت بیدارم !
فقط کافیست خوب گوش بسپاری
و بشنوی ندایی تو را می خواند به زیستن
..
.


غدیر مظهر تشیع

ارسال شده توسط زهرا در 89/8/27:: 2:27 عصر


مسافر

ارسال شده توسط زهرا در 89/8/13:: 2:24 عصر
سلام دوباره من اومدم

پرانتز

ارسال شده توسط زهرا در 88/6/24:: 9:23 عصر
این پرانتز در واقع توضیحیه برای سفونی تاریکی مثل اینکه این نوع شعر سوء تفاهم ایجاد میکنه برای همین توی پرانتز بگم که در واقع از زبان حال یه شهیده تضادای توش بخاطر همینه در واقع گذر از نگاه زمینی تا نگاه آسمانی اما با یه سبک دیگه  

سمفونی تاریک

ارسال شده توسط زهرا در 88/6/22:: 10:27 عصر
غنچه های یاس من امشب شکفته است .وظلمتی که
 باغ مرا بلعیده از بوی یاس های معطر
وخواب آور وخیال انگیز شده است.
باعطر یاس ها که از سینه ی شب بر می خیزد بوسه هایی
 که در سایه ربوده شده وخوشبختی هایی که
تنها خواب آلودگی شب ناظر آن بوده است
 بیدار میشوندوبا سمفونی دلپذیر یاس و
تاریکی جان می گیرند.
وبوی تلخ سروها که ضرب های  آهنگ اندوهزای
 گورستانی ست وبه یئس های بیدار لالای
 می گوید در سمفونی یاس وتاریکی می چکد
 ومیان آسمان بی ستاره وزمین خواب آلود
شب لجوج را از معجون عشق ومرگ سرشار می کند .
عشق مگر امشب با شوهرش مرگ وعده ی دیداری
 داشته است ...واینک دستادست و!بالابال
 بر نسیم عبوس ومبهم شبانگاه پرسه می زنند.
دلتنگی های بیهوده ی روز در سایه های شب دور ومحو
 می شوند وپچپچه شان چو ضربه های گیج
 وکشدار سنج در آهنگ تلخ وشیرین
 تاریکی به گوش می آید .
وآهنگ تلخ وشیرین تاریکی امشب سرنوشتی
 شوم وملکوتی رادر آستانه ی رویاها برابر
 چشمان من به رقص می اورد .
امشب عشق گواراودلپذیر ومرگ نحس وفجیع با
جبروت واقتدار زیر آسمان بی نورو حرارت
 بر سرزمین شب سلطنت می کنند .
امشب عطر یاس ها سنگر صبر وامید مرا از
 دلتنگی های دشوار وسنگین روز باز می ستاند ...
امشب بوی تلخ سروها شعله ی عشق وآرزو ها را که
 تازه تازه در دل من زبانه می کشد خاموش می کند ...
امشب سمفونی تاریک یاس ها وسروها اندوه کهن و
لذت سرمدی را در دل من دوباره بهم می آمیزد...
امشب از عشق ومرگ در روح من غوغاست...
  

جام مرگ

ارسال شده توسط زهرا در 88/6/17:: 1:12 عصر

وزندگی ما دربرابرمان همچون جامی پراز آب سرد وگوارا است .جامی مرطوب که بیماری تب دار آن را به دست می گیرد و می خواهد بنوشد و با جر عه ای آن را در می کشد وگر چه میداند که می بایست درنگ کند از بس که این آب خنک ودلچسب است واز بس که آتش سوزان تب تشنه کامش کرده است نمی تواند این جام دلپذیر را از لب های خود دور کند.واما چگونه است که بشری به راحتی این جام دلکش را بر زمین می افکند وجامی دیگر می نوشد؟

یاعلی


کمال واز خودگذشتگی

ارسال شده توسط زهرا در 88/6/16:: 10:19 عصر
در از خود گذشتگی است که هر گونه اثباتی به کمال می رسد. آنچه در وجود خویش واگذاری هستی خواهد پذیرفت. آنکه در پی اثبات خویش است خود را نفی می کند. آنکه از خود میگذرد خود را به اثبات می رساند .تملک تمام عیار تنها با بخشش به اثبات می رسد .آنچه نتوانی ببخشی مالک تو می شود .بی قربانی رستاخیزی در کار نیست .هیچ چیز جز با پیشکش شدن شکوفا نمی گردد.آنچه بخواهی در وجود خویش حفظ کنی رو به زوال می رود.
از کجا پی میبری که میوه رسیده است ؟ از آنجا که شاخه را ترک می گوید همه چیز برای عطا ودهش رسیده وپخته می گرددوچون پیشکش شود به کمال می رسد .در چشم پوشی از خویش است که هر فضیلتی به کمال می رسد نهایت آبداری وشیرینی میوه در گروجوانه زدن وسبز شدن اوست.فصاحت واقعی از فصاحت دوری می جوید .فرد هرگز بیش از آنگاه که خود را به فراموشی می سپرد وجود خویش را به اثبات نمی رساند .آن که به خود بیاندیشدسد راه خود می شود .هرگز هیچ زیبایی راچندان نمی ستایم مگرآنکه از زیبایی خود بی خبر باشد.احساس انگیز ترین خطوط نرم ترین آنها نیز هست.

انتظار

ارسال شده توسط زهرا در 88/6/12:: 4:0 عصر

ای انتظار تا کی می پایی ؟و هنگامی که به پایان آمدی انگیزه ای برای زیسن ما باقی خواهد ماند ؟فریاد می زدم انتظار! انتظار چه ؟ چه چیزی می تواند رخ دهد بی آنکه از وجود خود ما نشات گرفته باشد ؟وچه چیزی می تواند از ما پدید آید که ما آن را تا کنون نشناخته باشیم ؟ آه ای انتظار...


حکایت زن

ارسال شده توسط زهرا در 88/6/10:: 2:25 عصر
زن نگاهش را به سوی ستارگان نودمیده برگرداندوگفت :همه ی نامهایشان را می دانم هر یک چندین نام دارد خواصی گوناگون .گردش آنها که به نظرآرام می نماید سریع است وسبب سوزندگی شان می شود .شوروحرارت نا آرامشان علت شدت سیر آنهاست ودرخشش وشکوهشان معلول آن . اراده ای باطنی آنها رابه پیش می راند وهدایت می کند شوروشوقی دلپذیر آنها را می سوزاند وتحلیل می برد از این روست که زیبا ودرخشانند .هر یک از این ستارگان با رشته هایی که همان نیرووتاثیر آنهاست با دیگری پیوند یافته چنان که یکی به دیگری وابسته است وآن دیگری به همه ی آنها .مسیر هر یک ترسیم شده است وهر یک راه خویش را می یابد ونمی تواند آن را تغییر دهد مگر آنکه دیگری ر از راه باز دارد چون هر ستاره ای با ستاره ی دیگر درارتباطی تنگاتنگ است.وهر یک مسیر خود را آنچه که می بایست بپیماید بر می گزیند وآنچه را ناگزیر بر عهده دارد باید بخواهد واین اه که به چشم ما مقدر می نماید راهی است که دلخواه هر ستاره ای بوده زیرا هر یک از اختیار کامل بر خوردار است .عشقی مجذوب راهنمای آنهاست انتخابشان واضع قاعده وقانون است وما بدان ها وابسته ایم ونمی توانیم خود را برهانیم . 
 




بازدید امروز: 0 ، بازدید دیروز: 0 ، کل بازدیدها: 30557
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ
انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس